معنی سلام رزمی کار

حل جدول

سلام رزمی کار

اوس


رزمی کار

ورزشکار ماهر در یکی از ورزش های رزمی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

رزمی

رزمی. [رَ] (ص نسبی) جنگجو. جنگاور. حربی. (فرهنگ فارسی معین). جنگی. منسوب به رزم. اهل رزم. (یادداشت مؤلف). رزمجو:
چنگ است پای بسته سرافکنده خشک تن
چون رزمیی که گوشت ز احشا برافکند.
خاقانی.

رزمی. [رَ] (اِخ) شاعر صاحب دیوان. نام او گرگین بیگ پسر سیاوش سلطان است. شرح حال وی در تذکره ٔ نصرآبادی (ج 2 ص 43) آمده است. نسخه ٔ دیوان وی در بنگاله بدست می آید. (از الذریعه ج 9 بخش 2). رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ج 2 ص 43 شود.


سلام

سلام. [س ِ] (ع مص) صلح کردن و آشتی نمودن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

سلام

واژه‌ای که در آغاز گفتگو به کار می‌رود،
(فقه) سه جمله‌ای که با سلام آغاز می‌شود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان می‌کند،
تحیت و درود،
[قدیمی] پاکی رهایی از عیب و آفت،
(نظامی) احترام مرد نظامی به حالت خبردار و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک انگشت وسط رو به شقیقه، به شکلی که کف دست راست رو به جلو است،
* سلام کردن: (مصدر لازم) درود گفتن به کسی، سلام‌علیک یا سلام‌علیکم گفتن، سلام زدن،
* سلام گفتن: (مصدر لازم) = * سلام کردن

تعبیر خواب

سلام

اگر بیند زنی بر وی سلام کرد، دلیل که از کسی شادمان شود. اگر زنی پیر مجهول بر وی سلام کرد، اقبال دنیائی یابد. اگر بیند درنماز است و سلام دست چپ داد، دلیل که کارهای او شوریده گردد. - جابر مغربی

اگر دید کسی به او سلام کرد که در میان ایشان شرکت و تجارت بوده و جواب سلام آن کس بازداد، دلیل که در میان ایشان تجارت پایدار نباشد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

اگر کسی به خواب بیند که دوستی به او سلام می کرد، دلیل نماید که دشمن با وی صلح کند، اگر بیند کسی مجهول بر وی سلام کرد، دلیل نماید که غریبی با وی دوستی و آشنائی کند. اگر دید سری به او سلام کرد و هرگز آن کس را ندیده بود، دلیل است ایمن شود از عذاب حق تعالی. اگر بیند که پیری معروف بر وی سلام نمود و او را می شناخت، دلیل که زنی خوب روی بخواهد. - محمد بن سیرین

سلام دادن درخواب بر چهار وجه است. اول: ایمنی. دوم: شادی. سوم: اقبال. چهارم: منفعت مال. - امام جعفر صادق علیه السلام

فرهنگ معین

رزمی

(ص نسب.) جنگجوی، (اِ.) نام عمومی نوعی ورزش شامل، کاراته، تکواندو، کونک فو. [خوانش: (رَ)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

رزمی

جنگی، حربی

فارسی به عربی

رزمی

ملحمه

گویش مازندرانی

رزمی

نوعی پنبه با غوزه های کوچک

معادل ابجد

سلام رزمی کار

609

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری